اشعار فاطمی (جدید)

سلام من به تو یا صاحب الزمان مهدی(عج) - فدای آن گل زیبای مه نشان مهدی(عج)

اشعار فاطمی (جدید)

سلام من به تو یا صاحب الزمان مهدی(عج) - فدای آن گل زیبای مه نشان مهدی(عج)

اشعار فاطمی (جدید)

بسم الله الرحمن الرحیم
==============
گرخسته گشته ای زغم و رنج عالمی
شعـری بخـوان ز دفتـر اشعـارفاطمی
==============
شعر دارای حقوق و مالکیت معنوی است که صرفاً تعلق به شاعر آن دارد .
لطفاً هنگام کپی کردن اشعار ، حتماً نام شاعر یا آدرس وبلاگ را قید نمایید . با تشکر
حمیدرضا فاطمی

وبلاگ "اشعار فاطمی" در بلاگفا
fatemi84.blogfa.com

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۱۶ بهمن ۹۸، ۱۷:۱۰ - بنده
    تشکر

اشعار فاطمی

کانال اشعار فاطمی در سروش

کانال اشعار فاطمی در ایتا

کانال اشعار فاطمی در سروش کانال اشعار فاطمی در ایتا

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاطره» ثبت شده است

ولادت هشتمین امام شیعه ، امام رضا (ع) بر عموم شیعیان مبارک  باد

مشهد مقدس - ضریح بالاسر

                 امید استجابت                

این دو بیت را در کنار ضریح قشنگ آقا امام رضا (ع) گفته ام:

============================

بر امیـد استجـابت آن قـدر در  می زنم 

درهوای کوی عشقت بال و  هم پرمی زنم

تا  برآری حاجتم  را  از سر  جود  و سخا 

بر ضریحت  بوسـه ها با دیـدۀ تر می زنم

 ============================

گنبد طلا 1

به  وقت  باز گشتن  از  زیارت

 

چو من اندر حرم پا می گذارم

 

 

     کنار آن ضریح  سبـز و زیبـا

 

 

     دلـم را پیش تو جا می گذارم !

 

 

     حمید رضا فاطمی - تابستان 1385

    =======================

   شبکه امام رضا (ع)     (سایت اینترنتی )

 یک خاطره :

وقتی فرزند عزیزم  به سن دو سال و نیم رسیده بود او را به پابوس امام رضا(ع) بردیم؛ یک روز از خیابان آیت الله شیرازی به سمت حرم رفتیم . آفتاب زیبای بعد از ظهر پاییزی ، زیبایی گنبد و بارگاه امام (ع) را دو چندان کرده بود . بچه ام اصرار کرد که گندم بخریم ولی من توجهی به این کار نداشتم. بالاخره به اصرار او کمی گندم از آن اطراف خریدیم و وارد حرم شدیم .

دم درب ورودی ایستادیم ، به بچه ام گفتم : به امام رضا سلام بکن ! من و مادرش سلام دادیم و بچه ی عزیزم با آن صدای قشنگ و معصومانه اش گفت :

ای امام رضا ، سلام  !  سلام !  برات دونه آووردم !  برا کبوترات دونه آووردم !...

و این جملات را چنان صمیمانه بیان میکرد که اشک از چشمان ما جاری گشت و هنوز هم بعد از چند سال هر وقت یاد آن لحظه می افتیم چشمانمان پر از اشک میشود  ....التماس دعا 

 اشعاردیگران : علی ابن موسی الرضا در شعر شاعران و عاشقان 

اشعار و مطالب مرتبط با امام رضا (ع) و مشهد مقدس

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۰۲ ، ۲۱:۱۴
حمیدرضا فاطمی---: ۹۹۶
شنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۰، ۱۱:۴۲ ب.ظ

کریسمس با ˝آقا˝ در خانه یک شهید ارامنه

 خاطره ای بسیار جالب و خواندنی از دیدار رهبر معظم انقلاب با خانواده یک خلبان شهید ارمنی


 
 امام جمعه تهران که شدند این کار را شروع کردندو هم‌چنان هم ادامه دارد. افتخارمان این است که در استان تهران، خانواده و شهید به بالا نداریم که آقا خانه‌شان نرفته باشد. تقریباً محله و خیابان اصلی در شهر تهران نداریم که ایشان نیامده باشند و بلد نباشند. تک‌تک این محله‌های خود شما را من حداقل می‌دانم ما خانواده شهید سه شهید و دو شهید نداریم که ایشان نیامده باشند.

حدود شش، هفت سال بعضی روزهای شیفت کاری‌ام، مسئول تنظیم ملاقات خانوادة معظم شهدا من بودم. به‌همین‌خاطر می‌دانم شرایط و وضعیت چگونه بود. دیدارهای خانواده شهدا، باصفاترین، باحال‌ترین لذتی که آدم می‌خواهد ببرد را دارد. بعضی‌هایش خیلی سوزناک است. یک خانواده شهید می‌روی فقط یک فرزند داشتند که آن هم شهید شده است. خیلی سخت است برای یک پدر و مادر که یک بچه بزرگ کرده باشند، آن بچه‌شان را هم در راه خدا داده باشند. هرچند آن‌ها با افتخار می‌گویند، ولی ما که می‌نشینیم نگاه می‌کنیم، آن خستگی را احساس می‌کنیم.

بعضی از خانواده شهدا با تقدیم چند شهید روحیة عجیبی دارند. به طور مثال خانواده شهید «خرسند»، در نازی‌آباد. خانوادة خرسند چهار تا شهید داده است؛ پدر خانواده، دو فرزند خانواده و داماد خانواده. مادر این شهیدان این‌قدر قدرتمند، باصلابت و بانجابت با آقا صحبت می‌کرد که یکی دو بار آقا گریه کرد.

این فقط اختصاص به شهیدان شیعه ندارد. همة آدم‌هایی که در راه خدا در کشور ما از ادیان مختلف کشته شدند. چه شیعه، چه سنی، چه مسیحی و...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۰ ، ۲۳:۴۲
حمیدرضا فاطمی---: ۵۷۰
دوشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۸۶، ۰۱:۴۹ ق.ظ

بهار با همه کر و فر و زیبایی فروردین ۱۳۸۷

بهار با همه کرّ  و فرّ  و  زیبایی


ز راه میرسد و میکند خودآرایی

بهار  1387

سال نو بر همه عزیزان و دوستان وبلاگی مبارک باد    

یک درد دلی راجع به آمدن بهار و خانه تکانی اهل منزل و گم شدن اشعار و یادداشتهای شاعران نوشتم ولی خط قطع شد و همه اش بر باد رفت . مگر بعدا در فرصت دیگری دوباره بنویسم .

راستش را بگویم دفتر شعرم در این خانه تکانی ها گم شده و رئیس منزل هم اظهار بی اطلاعی می کند ....

حالا شما بگویید من از آمدن عید خوشحال باشم یا ناراحت ؟!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۸۶ ، ۰۱:۴۹
حمیدرضا فاطمی---: ۳۵۹