سرود زیبای ولایت - برگرفته از شعر رهبر امین
1) دریافت سرود زیبای ولایت -(برگرفته از شعر رهبر امین)
1) دریافت سرود زیبای ولایت -(برگرفته از شعر رهبر امین)
خاطره ای از ایام ارتحال امام (ره):
خداوند توفیق داد که در همه مراسم ارتحال امام (ره) از روز اول تا آخر در مصلای تهران حضور داشتم، شب و روز.
غم بزرگی بود و تنها چیزی که قدری قلب ما را تسکین داد خبر انتخاب آیت الله خامنه ای به عنوان رهبری بود.
در مراسم شب هفت و چهلم هم در مراسم حرم امام (ره) حضور داشتم.
تا چند سال هم در مراسمات سالگرد و شبهای عاشورا در مرقد مطهر امام توفیق حضور داشتم.
و جزء اولین کسانی بودم که در اولین جلسه بیعت پاسداران با امام خامنه ای بیعت کردم.
خدا را شکر
امیدوارم که راه امام تا ظهور حضرت مهدی (عج) با قوت و قدرت ادامه یابد و ما هم سعادت داشته باشیم در کنار شما از منتطران و یاوران آن حضرت باشیم. ان شاءالله
اللهم عجل لولیک الفرج
#اشعار_فاطمی
💠 @fatemi84
رمضان رفت و دلم در تب و تاب است هنوز
ترسم از غفلت دوران شباب است هنوز
من سرگشته کنون دیده و دل را چکنم
دل که ویرانه و هم دیده خراب است هنوز
روزه داران سحر از بند شیاطین رستند
وای هر غافل بیچاره که خواب است هنوز
ای خوش آن عارف مستی که به شوق رمضان
سر و کارش به نماز است و کتاب است هنوز
قطره ای شبنم گل زینت صبح است ولی
اشکی از دیده سحر گوهر ناب است هنوز
ای دل از بهر خدا گرد گناهان تو مگرد
در گذشتن ز گنـه عین صواب است هنوز
لـذت فانـی دنیــا و جهــان گــذرا
نیک چون می نگرم مثل سراب است هنوز
آسمان ها و زمین بهر تو مشغول سجـود
قمر و شمس و جبل ، نجم و دواب است هنوز
به عمل کار برآید به سخنـدانی نیست
فکر نان باش دلا خربزه آب است هنوز
حمیدرضا فاطمی – خرداد 1365
اولین ابیاتی که سرودم چند بیت اول این غزل بود . در دوران دبیرستان - یادش بخیر !
( البته این بیت آخرش کمی جنبه شوخی دارد و جزء اصلی شعر نیست . هرچند معنایش هم کم نیست ! )
نماز و روزه همه دوستان و عزیزان وبلاگ نویس قبول درگاه حق و آرزوهای خوبتان برآورده باد
این هم عیدی شما عزیزان ! کلیک کنید !
حاج مرادعلی فاطمی مؤذن و ذاکر اهل بیت علیهم السلام ، همزمان با شهادت شهید سیدحسن نصرالله به رحمت ایزدی پیوست. شادی روح ایشان و همه رفتگان ما و خودتان فاتحه ای با صلوات هدیه کنید.
فرزند حاج رحمت علی فاطمی
تولد : ۱۳۲۳ شمسی - وفات : ۱۴۰۳/۰۷/۰۷
آدرس آرامگاه : بروجرد - روستای ملمیجان - در جوار امامزاده پیرنو
برای قرائت قرآن و دعاها اینجا کلیک کنید : فاتحه مجازی
پدرم همیشه این خاطره را تعریف می کرد که در سال ۱۳۵۲ وقتی خواستم بروم سفر حج، برای حلال کردن مالم رفتم خدمت آشیخ علی محمد نجفی بروجردی (ره) . آن زمان ایشان مرجع تقلید مردم بروجرد و مناطق اطراف بودند. یک طلبه ای آمد درخواست شهریه داشت. بهش گفت فرزندم من که از خودم مالی ندارم .اگر مؤمنین بیایند خمس مالشان را پرداخت کنند من هم بین شما توزیع می کنم.
من گفتم حاج شیخ من میخوام برم سفر حج اومدم مالم را حلال کنم . گفت چی داری؟ گفتم یک خانه و یک مغازه در روستا. گفت خانه که محل زندگیته ، مغازه هم وسیله کسب و کارت. پول نقد چقدر داری ؟ گفتم ۴۰ هزار تومان. گفت خب خمسش میشود ۸ هزار تومان. ۵ هزار تومان پول با خودم برده بودم . گفتم این ۵ هزار تومان ، دو هزار تومان هم فردا میارم خدمتت.
ضمنا روستای ما نیاز به یک غسالخانه دارد. گفت چقدر هزینه می برد. گفتم ۸۰۰ تومان. گفت خب اونو هزینه کن. گفتم یک پیرزن هم در روستای ما هست که کسی را ندارد و درآمدی هم ندارد . گفت خب ۲۰۰ تومان هم به او بده.
همانجا مبلغی را هم به آن طلبه داد.
پدرم هروقت خاطره حجش را تعریف میکرد یا ذکر خیر آشیخ علی محمد بروجردی (ره) به میان می آمد این خاطره را برایمان تعریف می کرد.
شادی روح هر دوی آن عزیزان صلواتی هدیه کنید.
#اشعار_فاطمی 🌸🌼🍀
💠 @fatemi84
🌍 fatemi84.blog.ir
ادامه راه شهید رئیسی با دکتر جلیلی
بهترین گزینه دکتر سعید جلیلی
رئیس جمهور ایران ---- جلیلی قهرمان
امید استجابت
این دو بیت را در کنار ضریح قشنگ آقا امام رضا (ع) گفته ام:
============================
بر امیـد استجـابت آن قـدر در می زنم
درهوای کوی عشقت بال و هم پرمی زنم
تا برآری حاجتم را از سر جود و سخا
بر ضریحت بوسـه ها با دیـدۀ تر می زنم
============================
به وقت باز گشتن از زیارت
چو من اندر حرم پا می گذارم
کنار آن ضریح سبـز و زیبـا
دلـم را پیش تو جا می گذارم !
حمید رضا فاطمی - تابستان 1385
=======================
شبکه امام رضا (ع) (سایت اینترنتی )
یک خاطره :
وقتی فرزند عزیزم به سن دو سال و نیم رسیده بود او را به پابوس امام رضا(ع) بردیم؛ یک روز از خیابان آیت الله شیرازی به سمت حرم رفتیم . آفتاب زیبای بعد از ظهر پاییزی ، زیبایی گنبد و بارگاه امام (ع) را دو چندان کرده بود . بچه ام اصرار کرد که گندم بخریم ولی من توجهی به این کار نداشتم. بالاخره به اصرار او کمی گندم از آن اطراف خریدیم و وارد حرم شدیم .
دم درب ورودی ایستادیم ، به بچه ام گفتم : به امام رضا سلام بکن ! من و مادرش سلام دادیم و بچه ی عزیزم با آن صدای قشنگ و معصومانه اش گفت :
ای امام رضا ، سلام ! سلام ! برات دونه آووردم ! برا کبوترات دونه آووردم !...
و این جملات را چنان صمیمانه بیان میکرد که اشک از چشمان ما جاری گشت و هنوز هم بعد از چند سال هر وقت یاد آن لحظه می افتیم چشمانمان پر از اشک میشود ....التماس دعا
اشعاردیگران : علی ابن موسی الرضا در شعر شاعران و عاشقان
پیرم و موی سرم برف تموز
یاد عهد مکتبم در دل هنوز
یاد باد آن روزگاران یاد باد
صحبت آموزگاران یاد باد
یاد همه معلمان عزیز و استادان گرامیم بخیر باشه
معلم کلاس اول که اسمش یادم نیست
معلم کلاس سوم و چهارم دبستان که قبل از انقلاب با چادر مشکی می آمد ، خانم برهانی
معلمی که به ما چند سوره قرآن یاد داد
یاد همه شون بخیر