يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۵۸ ق.ظ
دولت حق و عدالت حضرت مهدی(عج) - شعر مهدوی
دولت عدالت مهدی (عج)
تا شـادمـان شود دل مـا از غـم درون
یا مهـدیا ز پرده ی غیبـت بیـا برون
انـدر فراقت ای گـل زیبـای مـه نشـان
گشته نصیبـم از غم پنهـان دل ، جنون
از این همه دو رنـگی و پستی دلم گرفت
عمری است خسته ام ز همه مردمان دون
در انتظـار دیـدن رویـت گذشتـه است
بیش از هزار سال و ، مه و روز و شب و قرون
از بس ستم ز دشمن بی دین کشیده اند
دل های عاشقـان شما گشته پر ز خون
پر گشت عالم از شـرر و فتـنه و فساد
با قدرت خود ، اهل ستـم را بکـن زبون
کی دولت عدالـت و حقـت شـود به پا
باشـم ز یاوران تو تا زنـده ام کنـون
حمیدرضا فاطمی- ساعت 10 شب- جمعه 9/10/1385 شمسی
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم
از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که میزنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بیتابیم
دجله هر شب هزار و یک قصه از نیستان سامرا دارد
مثل ما که هزار و یک سال است زائر غصههای سردابیم
بی تو یک روزِ خوش نبود و نرفت آبِ خوش از گلویمان پایین
یا سرابیم بی تو در پوچی یا که در خواب خویش مردابیم
کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچکمان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم
گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»
آمدی بغض کوچهها وا شد، اشکها قطره قطره دریا شد
با شما هر جزیره خضراء شد، در بهارت چه سبز و شادابیم
قاسم صرافان