آهنگ زیبای "رهبر من" با صدای آرمین کرم پور
دریافت کلیپ دریافت کلیپ تصویری دریافت آهنگ Mp3
(در آپارات هم هست )
متن کامل شعر در این وبلاگ
خیلی جالب است ...
دریافت کلیپ دریافت کلیپ تصویری دریافت آهنگ Mp3
(در آپارات هم هست )
خیلی جالب است ...
روز آخر ماه سنه دویست و بیست بنابر مشهورحضرت امام محمد تقى علیه السلام به زهر معتصم در بغداد شهید شد و این بعد از دو سال و نیم تقریباً از فوت مأمون گذشته بود چنانکه خود آن جناب میفرمود: اَلْفَرَجُ بَعْدَ الْمَأمُونِ بِثلثینَ شَهْراً ؛ و این کلمه مُشْعِر است بر آنکه آن حضرت از سوء معاشرت مأمون در کمال اذیّت و صدمه بود که مرگ خود را فَرَج و گشایش خود تعبیر نموده؛ چنانکه پدر بزرگوارش حضرت امام رضا علیه السلام در زمان ولایتعهد خود نیز چنین بوده و در هر جمعه که از مسجد جامع مراجعت مى فرمود به همان حالى که عرق دار و غبارآلوده بود دستها را به درگاه الهى بلند مى کرد و مى گفت اِلهى اگر فَرَج و گشایش امر من در مرگ من است پس همین ساعت در مرگ من تعجیل فرما و پیوسته در غم و غصّه بود تا از دنیا رحلت فرمود.
و حضرت امام محمّد تقى علیه السلام در وقتى که وفات کرد از سنّ شریفش بیست و پنج سال و چند ماهى گذشته بود قبر شریفش در بقعه مبارکه کاظمیّه در پشت سر جدّ بزرگوارش حضرت امام موسى علیه السلام واقع است .
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)
مشهد آن شهر علی موسی الرضا
آن که باشـد قبلـــه حـاجـات مـا
تا به مشهـد پای کوبـان می رویـم
در حرم با چشم گریـان می رویـم
قطعـه ای از خاک زیبــای بهـشـت
بهـتـر از هر معبـد و دیر و کنـشت
قطعـه ای از خاک زیبــای بهـشـت
وصـف آن را بـا طــلا بـایـد نـوشـت
اگر فرصت دعایی یافتید ما را هم از دعای خیر خود فراموش نکنید...
آیت الله سید ابراهیم رئیسی و سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
به کسی رای میدهم که به جد
انقلابی و با صفا باشد
یاور رهبر و سلیـمانی
لقبش خادم الرضا باشد
به کوری چشم دشمنان همه با هم در انتخابات شرکت می کنیم
و به خادم الرضا (ع) «سید ابراهیم رئیسی» رای میدهیم
همه مطالب و اشعار در مورد: انتخابات و فتنه سبز و فتنه گران 88
خواجه شمسالدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی، معروف به لسان الغیب و ترجمان الاسرار ، شاعر بزرگ سده هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است. وی در سال 727 قمری در شیراز به دنیا آمد. بیشتر شعرهای او غزل هستند که به غزلیات حافظ شهرت دارند. گرایش حافظ به شیوه سخنپردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوه سخنش با او مشهور است. او از مهمترین تأثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته میشود.
در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبانهای اروپایی ترجمه شد و نام او به گونهای به محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. وی در سال 792 قمری در شیراز دیده از جهان فرو بست و در همین شهر به خاک سپرده شد. هر ساله در تاریخ 20 مهرماه مراسم بزرگداشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار میشود. مطابق تقویم رسمی ایران این روز، روز بزرگداشت حافظ نامیده شده است.
موسای روزگار عصا گر بیفکند
یک آن بساط فتنه گران را کند خراب
یا گر زند عصای شبانی به رود نیل
یاران انقلاب ، روان بگذرند از آب
بیچاره دسته ای که به امواج فتنه ها
گشتند غرقه چو فرعونیان در آب
از حیله ها و مکر سیاسی چه گیج و منگ
پر گشته مغزشان ز سؤالات بی جواب
ایمان نه در دل و نه به سر عقل و منطقی
گفتارشان چو نیست بجز حرف بی حساب
حمیدرضا فاطمی - ۲۱ خرداد ۱۳۹۰
همه مطالب و اشعار در مورد: انتخابات و فتنه سبز و فتنه گران 88
زندگی نامه دکتر شهید چمران
سخن گفتن از شهیدی با ابعاد گوناگون، از اسوه ای که جمع اضداد بود، از آهن و اشک، از شیر بیشهٔ نبرد و عارف شب های قیرگون، از پدر یتیمان و دشمن سرسخت کافران بسیار سخت بلکه محال است.
این مروری است گذرا و سریع، بر حیات کوتاه اما پرحادثه و سراسر تلاش، ایثار، عشق و فداکاری شهید دکتر مصطفی چمران...
فقر مرا پروراند
" فقر و بی چیزی بزرگترین ثروتی بود که خدای بزرگ به من ارزانی داشت. همت و اراده مرا آنقدر بلند کرد که زمین و آسمان ها نیز در نظرم ناچیز شدند. هنگامی که شهیدی خون پاکش را در اختیارم می گذارد و فقر اجازه نمی دهد که یتیمانش را نگبهانی کنم. هنگامی که مجروحی در آخرین لحظات حیات به من نگاه می کند و با نگاه خود از من تقاضای کمک دارد ، من می سوزم، آب می شوم و قدرت ندارم کمکش کنم. هنگامی که در سنگر خونین ترین قتالها و جنگ آوری، از گرسنگی شکمش خشک شده و نمی تواند آب را از گلو فرو بدهد من که اینها را می بینم و صبر می کنم دیگر ترس و وحشتی از فقر ندارم. این قفس آهنین را شکسته ام و آنقدر احساس بی نیازی می کنم که زیر سخت ترین ضربه ها و کوبنده ترین هجوم ها از هیچ کس تقاضای کمک نمی کنم. "
از مناجات های شهید چمران در لبنان سال 1356
علی معنای عشق آفرینش
علی آن شیر میدان شجاعت
علی آن مظهر زهد و عدالت
همان سرچشمه علم و فضایل
به آن زیبا ترین شکل و شمایل
علی دریای علم بیکران ها
که بود آگه به راه آسمانها
شب و تنها و نخلستان کوفه
ز نامردی آن مردان کوفه
دلش غمگین ز رنج روزگاران
ز سستی و ز بد عهدی یاران
ز تنهایی چو سر در چاه می کرد
ز غم ها شکوه ها و آه می کرد
چه می گفتا به شب اندر نهانی
به چاه از ناله های آسمانی
دعا می خواند و آنجا داد می زد
ز درد و رنج و غم فریاد می زد
به یاد اشک آن زهرای اطهر
ز فقدان و ز دوری پیمبر(ص)
به یاد فاطمه قلبش گرفته
ز ناچاری غمش در دل نهفته
همان ام الحسن ، ام الحسینـش
گل یاسش و ام الزینبـینـش
به یاد محسن آن طفل شهیدش
که لعنت باد بر قاتل عنیدش
نماند از بهر او یاران چندی
بجز قدر کم و تعداد اندی
سه تا ماندند زاصحاب پیمبر(ص)
فقط مقداد و سلمان و ابوذر
به یاد مالک اشتر که مردی
چو او هرگز نبود اندر نبردی
علی زیبا ترین نام دو عالم
علی اولی ترین اولاد آدم
علی آن اولین مرد مسلمان
که در جانش نشسته نور ایمان
به سیزده سالگی بهر پیمبر(ص)
ولی گشت و وصی گشت وبرادر
علی آن وارث علم نبوت
علی آن صاحب حق امامت
علی معنای عشق آفرینش
چراغ روشن تقوا و بینش
چرا می رفت نخلستان کوفه
ز نامردی آن مردان کوفه
به نخلستان دور کوفه می رفت
ز جور مردمان کوفه می رفت
به شب آن ناله های آسمانی
به اشک و ناله های آنچنانی
غمش پنهانی اندر چاه می گفت
اگر شادی بدی با ماه می گفت !
به هر جنگی که با کفار می شد
چو شیران حیدر کرار می شد
ز تنهایی چون سرمی کرد در چاه
ز غم های دل و از غصه و آه
همان که در زمین شیر خدا بود
به راه آسمان ها آشنا بود
به یاد رنج زهرا گریه می کرد
ز فقدان پیمبر مویه می کرد
-----------------------------------
پیمبر کز خلایق برترین بود
بدانستی که حج آخرین بود
چو در خاک غدیر خم رسیدند
بکردند صبر تا مردم رسیدند
تمام حاجیان را جمع کردند
سخن های فصیحش سمع کردند
سپس دست علی بالای سر کرد
وصیت کرد و گفتارش اثر کرد
که هر کس را که من مولای اویم
ز بعد خود علی مولاش گویم
که هرکس دست من بالای او هست
ز بعد من علی مولای اوهست
وصی باشد برایم هم برادر
ولی بهر شما مولا و رهبر
ز گفتار نبی طاعت نمودند
تمام حاضران بیعت نمودند
چو پیغمبر برفت از دار دنیا
دل مولا شکست از کار دنیا
ولی انداخت رسم بی وفایی
میان امت و مولا جدایی !
ضمان و بیعت خود را شکستند
ز قدرت دست او کامل ببستند
خلافت را ز دست او ستاندند
شتر در خانه ای دیگر نشاندند
ز دست او حکومت را گرفتند
همه زین ماجرا اندر شگفتند
علی کز علم و حکمت هیبتی داشت
خلافت کی به نزدش قیمتی داشت
خلافت را به نزدش قیمتی نیست
به قدر لنگه کفش کهنه ای نیست
تمام همّ و غمّش بهر دین بود
که دستورات قرآن کی چنین بود
سکوتش بهر حفظ دین اسلام
که تا شاید بماند شیعه را نام
چنانکه خاری اندر چشم او بود
و یا یک استخوانی در گلو بود
سکوت ازشیرغران بس عجیب است
چرا؟ چون بین یارانش غریب است
بگفتا صبر کردم بهر دینم
که پیغمبر(ص) بفرمودی چنینم
نصیبش گشت در آخر شهادت
به مسجد هم به محراب عبادت
----------------------------------------------------
حمید رضا فاطمی – 1385-شب 21 ماه مبارک رمضان
التماس دعا- دریافت شعر در قالب PDF برای چاپ
چند سال قبل یه روز جمعه صبح زود بیدار شدم و نمازی خواندم ، هوای پاک و تازه ای بود . حال و هوای خوبی داشتم .
دیوان حافظ جلوی دستم آمد و صفحه ای را باز کردم و شروع به خواندن کردم. دیدم این غزل فقط به امام زمان (عج) می خورد! غزل بعدی و غزل بعدی و تا چند صفحه همه اش با دلیل بهم ثابت شد که فقط به امام زمان (عج) می خورن نه به هیچ کس دیگری. و آنجا بود که برایم اثبات شد که محبوب واقعی جناب حافظ در بیشتر غزل ها وجود نازنین امام عصر (عج) هستند. بجز اشعاری که عرفانی هستند که منظور از محبوب ، خداوند است یا مستقیما به شخص خاصی اشاره دارد و مشخص است مثلا به فوت فرزندش یا از دست دادن همسرش و ...
این مطلب هم تاییدی است بر خاطره ما :
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم
که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم
که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم
چه آمد بر سر اقوام و خویشان
که گردید جمعشان اینطور پریشان
چرا فامیل ها از هم جدایند
چرا دوستان رفیقان بی وفایند
چرا خواهر ز خواهر میگریزند
برادر با برادر در ستیزند
چرا دختر ز مادر ننگ دارد
پدر با بچه هایش جنگ دارد
چرا مهر و محبت کیمیا شد
همه دوستی رفاقت ها ریا شد