سلام بر حضرت رقیه(س) دختر 3-4 ساله امام حسین (ع)
پنجم صفر سالروز شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
بر همه شیعیان اهل بیت (ع) تسلیت باد
سالها قبل من زیاد حواسم به حضرت رقیه (س) نبود یعنی متوجه عظمت وجود نازنین ایشان نبودم .
یک دوستی داشتم یک روز هفت تا نوار کاست به من داد و گفت اینها سخنرانی های خوبی است . من آنها را برداشتم و چند سال توفیق استفاده از آنها را پیدا نکردم.
تا اینکه یک روز جمعه بود همین طور جلوی دستم آمدند . یکی را برداشتم به نیت اینکه سخنرانی آنرا گوش بدهم ببینم در مورد چیست ؟
وقتی نوار را روشن کردم از قسمت های وسط نوار شروع به خواندن کرد.
دیدم روضه و نوحه زیبایی در مورد حضرت رقیه (س) است ؟!!!
خیلی زیبا و دلنشین بود . دقایقی بعد دیدم تلویزیون اعلام کرد که سالروز شهادت حضرت رقیه (س) را تسلیت می گوییم !
خلاصه این اتفاقات ساده اما مرتبط دل مرا متوجه حضرت رقیه (س) کرد و بعد از این موضوع بیشتر به ایشان متوسل شدم .
۱۰/۱۱/۱۳۸۷
بر گرفته از کتاب : یاران کوچک حسین (ع)
(خیلی کتاب خوبی است .من هر سال محرم و صفر اونو می خونم و ازش بهره می برم.)
رقیه بنت الحسین
دختری سه چهار ساله از امام حسین (ع)
آنچه نزد مورخان مسلم به نظر میرسد این است که امام حسین علیهالسلام دو دختر به نامهای فاطمه و سکینه داشته است. ابنشهر آشوب دختری به نام زینب را به آن دو میافزاید، و اربلی در کشف الغمه از کمال الدین بن طلحة برای امام حسین علیهالسلام شش پسر و چهار دختر ذکر میکند ولی نام دختر چهارم را مینویسد. شاید همان دختر سه یا چهارسالهای باشد که بعضی او را رقیه مینامند. تاریخ دربارهی زینب و رقیه و مادرانشان ساکت است و هیچ اثری از آنان نشان نمیدهد. اما بعضی از مورخان از دختری سه یا چهار ساله که در خرابهی شام جان سپرده است، یاد میکنند.
150
عمادالدین طبری مینویسد: در حاویه آمد که زنان خاندان نبوت، شهادت مردان را بر پسران و دختران خردسال پنهان میکردند. اگر کودکی بهانهی پدر میگرفت، به او میگفتند پدرت به سفر رفته است. در میان دختران، دخترکی چهارساله بود، شبی وحشت زده و پریشان از خواب بیدار شد و گفت: پدرم حسین کجاست؟ من اکنون او را در خواب دیدم.
صدای ناله و شیون از زنان و کودکان برخاست. یزید بیدار شد و پرسید چه خبر است؟ قصهی آن کودک را به او گفتند. یزید گفت: سر پدرش را برای او ببرید!
سر مقدس امام حسین علیهالسلام را نزد او بردند. پرسید: این چیست؟
گفتند: این سر مطهر پدر توست.
آن دختر چهار ساله ترسید و فریادی جانسوز برآورد، سپس بیمار و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد " 1 ".
این داستان در بعضی از کتابها مفصلتر آمده است. محدث قمی مینویسد: بر آن سر شریف دستمال دیبقی افکندند و پیش آن دختر نهادند و روپوش از آن برداشتند و گفتند این سر پدر توست. آن را از تشت برداشت و در دامن نهاد و میگفت: کیست که تو را به خونت خضاب کرد ای پدر؟ که رگ گلوی تو را برید ای پدر؟ که مرا بدین کوچکی یتیم کرد ای پدر؟ پس از تو به که امیدوار باشیم ای پدر؟ که این دختر یتیم را بزرگ کند ای پدر؟
پاورقی 1- عمادالدین طبری، کامل بهایی، ج 2،ص 179. حسن بن علی مشهور به «عمادالدین طبری» از علمای قرن هفتم هجری قمری است. تاریخ تولد و وفات او مجهول است ولکن در سال 675 ه ق کتاب کامل را تمام کرده است |
151
سپس میافزود: دهان بر دهان شریف پدر نهاد و گریه سخت کرد چنانکه بیهوش افتاد. او را حرکت دادند، از دنیا رفته بود و چون اهل بیت این بدیدند، صدا به گریه بلند کردند و داغشان تازه شد و هر کس از اهل دمشق بر آن آگاه شد، زن یا مرد، گریان شدند " 1 ".
مازندارنی حائری از طریحی چنین نقل میکند:
امام حسین علیهالسلام دختر کوچکی داشت که او را بسیار دوست میداشت و او نیز پدر را بسیار دوست میداشت. بعضی گفتهاند که نامش رقیه بود. او سه ساله بود و همراه اسیران در شام به سر میبرد و از فراق پدر شب و روز گریه میکرد. به او میگفتند که پدرت به سفر رفته است. یک شب او را در خواب میبیند، وقتی بیدار میشود سخت بیتابی میکند و میگوید پدرم و نور چشمم را بیاورید. و هر گاه اهل بیت میخواهند او را ساکت کنند، حزن و گریهی او شدیدتر میشود و از گریهو بیتابی او حزن اهل بیت بیشتر میشود. به یاد امام حسین علیهالسلام و سایر شهیدان گریستند و لطمه به صورت زدند و خاک بر سر پاشیدند و موهایشان را پریشان کردند. صدای ناله و فریاد و گریه همه جا را پر کرد. یزید نالهی جانسوز و صدای گریهی آنان را شنید، گفت: چه خبر است؟
به او گفتند: دختر کوچک امام حسین بهانهی پدر گرفته است و آرام نمیشود.
پاورقی 1- ابوالحسن شعرانی، دمع السجوم، ص 260 |
152
گفت: سر پدرش را برایش ببرید و مقابل او گذارید، آرام میشود.
سر مطهر امام حسین علیهالسلام را در میان طبقی گذاشتند و روی آن را با حولهای پوشاندند و نزد آن کودک خردسال بردند و جلو او نهادند. دخترک گفت: این چیست؟ من پدرم را خواستم.
گفتند: پدرت در این طبق است.
دخترک حوله را کنار زد، ناگهان با سر بریدهی پدر مواجه شد. گفت: این سر کیست؟
گفتند: سر پدرت حسین است.
چشمهایش را با تعجب و اضطراب به سر دوخته است. سکوت فضا را پر کرده است. دستهای کوچکش را به سمت طبق برد و سر بریده را برداشت و به سینه فشرده و با فریاد جگرخراش خود سکوت را درهم شکست و با سر پدر به گفتگو پرداخت:
یا ابتاه من ذاالذی خصبک بدمائک
با ابتاه من ذالذی قطع وریدیک
یا ابتاه من ذاالذی ایتمنی علی صغر سنی
یا ابتاه من للیتیمة حتی تکبر
یا ابتاه من للنساء الحاسرات
یا ابتاه من للارامل المسبیات
153
یا ابتاه من للعیون الباکیات
یا ابتاه من للصابعات الغریبات
یا ابتاه من للشعور المنشورات
یا ابتاه من بعدک و اخیبتاه من بعدک واغربتاه
یا ابتاه لیتنی لک الفداء
یا ابتاه قبل هذا الیوم عمیا
یا ابتاه لیتنی توسدت التراب و لا اری شیبک مخضبا بالدماء
ای پدر! چه کسی تو را به خاک و خون کشید؟
ای پدر! چه کسی رگهای تو را برید؟
ای پدر! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟
ای پدر! چه کسی سرپرستی دختر یتیم تو را به عهده میگیرد تا بزرگ شود؟
ای پدر! چه کسی این زنهای سربرهنه را سرپرستی کند؟
ای پدر! چه کسی از این زنان بیوه و اسیر حمایت کند؟
ای پدر! چه کسی بر چشمهای اشکبار ما رحم کند؟
ای پدر! چه کسی برای گمشدگان غریب دلسوزی کند؟
ای پدر! چه کسی موی پریشان ما را شانه بزند؟
ای پدر! پس از تو حامی ما کیست؟ وای بر ناامیدی! وای بر غریبی!
ای پدر! کاش من فدای تو میشدم.
ای پدر! کاش نابینا میشدم و این روز را نمیدیدم.
ای پدر! کاش روی خاک جان سپرده بودم و محاسن خونین تو را نمیدیدم.
154
آن گاه دهان بر دهان پدر شهید و مظلوم خود نهاد و آن قدر گریست تا بیهوش شد. وقتی که او را تکان دادند، دیدند که جان سپرده و روح پاک او به ملکوت اعلی پیوسته است. صدای اهل بیت به گریه بلند شد و حزن و عزداری دوباره برپا شد و هر کس از اهل شام گریهی آنان را میشنید، با چشم اشکبار دیده میشد. سپس یزید لعنة الله علیه دستور داد تا او را غسل و کفن نموده دفن کنند " 1 " و اکنون حرم مطهرش که در بازار دمشق کنار مسجد اموی قرار دارد، زیارتگاه شیعیان و علاقهمندان به اهل بیت عصمت و طهارت است.
جودی خراسانی از زبان حضرت زینب سلام الله علیها خطاب به زن غسل دهنده چنین سروده است:
بیا تو ای زن غساله از طریق وفا
به این صغیره بده غسل از برای خدا
مکن خیال که او ز اهل روم و تاتار است
که غسل دادن او بر تو سخت دشوار است
سرور سینهی سلطان عالمین است این
رقیه دختر مظلومهی حسین است این
مگو که از چه رخ همچون کهربا دارد
که داغ تشنگی دشت کربلا دارد
مگو که زخم به پایش چرا برون ز شمار
که روی خار مغیلان دویده در شب تار
پاورقی 1- طریحی، منتخب، ج 1، ص 141 |
155
جراحتی که خود این طفل را به شانه بود
ز ضرب کعب نی و چوب و تازیانه بود " 1 ".
دانلود نوحه یا رقیه جان ، آهنگران
البته گاهی لینکش کار نمی کنه