25 ذیحجه روز خانواده اسلامی بر همه شما مبارک باد
۲۵ ذیحجه روز خانواده اسلامی بر همه شما مبارک باد
خداوندا به حق آل اطهار (ع)
تو ما را در پناه خود نگهدار
خودم را با جمیع خـانواده
ز کید دشمنان و شر اشرار
****************************
سالها پیش به یکی از دوستان (به حالت مزاح )می گفتم:
خدایا همه یکی ها را دو تا کن
همه دوتا ها را سه تا کن
همه سه تا ها را چهار تا کن
همه چهار تا ها را پنج تا کن
همه پنج تایی ها را در پناه خودت نگهدار!
« ان الابرار ... یوفون بالنذر و یخافون یوما کان شره مستطیرا و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا »
روز 25 ذی الحجه روز خانواده، یاد آور روزی است که آیات مبارک فوق از سوره هل اتی (دهر) در شأن اهل بیت و مقام و منزلت شان فرود آمد ؛ مقام و منزلتی که درسایه اعمال صالحه و نیات پاک و والای آن بزرگواران حاصل شد. چنین روزی از آن رو به " روز خانواده " موسوم شده است که بهترین تجلی از خانواده اسلامی را به نمایش می گذارد. خانواده ای که در آن بندگی حضرت حق و ایثار در راه خدا نصب العین همه افراد است ، از رئیس خانواده تا کوچکترین طفل خانه . خانه ای که در عین کوچکی ، سادگی تاریخ سازترین است و چون چشمه ای جوشان انسانهای طول تاریخ را سیراب می کند .
سوره«هل اتى» یکى دیگر از اسناد مهم فضیلت على (ع) و اهل بیت پیامبر (ص) است، دقت در محتواى این سوره و تعبیرات آن و همچنین شأن نزولى که براى آن ذکر شده پرده از روى مسائل زیادى بر مىدارد.درست است که آیات این سوره، یک بحث کلى را مطرح مىکند ولى هفده آیه آن که از آیه ان الابرار یشربون من کأس کان مزاحها کافورا آغاز مىشود و تا آیه 22 ادامه دارد، درباره گروهى به عنوان «ابرار» (نیکان) سخن مىگوید، ولى شان نزولها و روایات متعددى که در منابع معروف اسلامى وارد شده، نشان مىدهد که مصداق اتم و اکمل ابرار در این آیه،على (ع) و فاطمه و حسن و حسین (ع) بودهاند .قابل توجه اینکه در این آیات هفده گانه از انواع نعمتهاى بهشتى، و برترین و بالاترین آنها اعم از معنوى و مادى - بحث شده است، باغهاى بهشتى، چشمههاى شراب طهور بهشتى، لباسها، زینتها، غذاها، تختهاو سریرها، خدمتکاران، بالاخره نعمتهاى بزرگ و ملک عظیم سخن مىگوید، تنها نعمتى که در لابه لاى این همه نعمت به آن اشاره نشده همسران و حوریان بهشتى است که بعضى از آگاهان به رموز قرآن مىگویند این امر به احترام بانوى اسلام فاطمه زهرا (س) بوده است .در کمتر سورهاى از سورههاى قرآن این همه نعمتهاى بهشتى در حد بالا در کنار هم قرار گرفته، و این نشان مىدهد که منظور از «ابرار» در اینجا افراد عادى نیستند، بلکه نیکان و پاکان در اوج عظمت و قرب به خدا مىباشند.این نکته نبز قابل توجه است که نشانه هایى از «ابرار و نیکان» در ایات 7 تا 10 این سوره ذکر شده است که وضع آنها را روشنتر مىسازد، مىفرماید:«یوفون بالنذر و یخافون یوما کان شره مستطیرا - و یطعمون الطعام على حبه مسکینا و یتیما و اسیرا - انما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاء و لا شکورا - انا نخاف من ربنا یوما عبوسا قمطریرا:«ابرار (نیکان) از جامى مىنوشند که با عطر خوشى آمیخته است .از چشمهاى بندگان خاص خدا از آن مىنوشند، و از هر جا بخواهند آن را جارى مىسازند!آنها به نذر خود وفا مىکنند و از روزى که عذابش گسترده است مىترسند.و غذاى (خود) را با اینکه به آن علاقه -(و نیاز شدید) دارند به مسکین و یتیم و اسیر مىدهند .(و مىگویند) ما شما را براى خدا اطعام مىکنیم و هیچ پاداش و تشکرى از شما نمىخواهیم .ما از پروردگارمان خائفیم در آن روز که سخت و شدید است».
حسن و حسین علیهما السلام در کودکی بیمار شدند. رسول خدا صلی الله علیه و آله همراه دو نفر از اصحاب آنها عیادت کرد. یکی از اصحاب به علی علیه السلام عرض کرد: چه خوب بود برای شفای دو فرزندت نذری برای خدا می کردی. حضرت علی علیه السلام فرمود: نذر میکنم اگر خوب شدند سه روز را روزه بگیرم.فاطمه یز چنین گفت. حسن و حسین علیهما السلام هم گفتند: ما نیز سه روز روزه می گیریم.فضه، کنیز آنان، نیز همین نذر را کرد. چندی نگذشت که حسن و حسین علیهما السلام شفا یافتند. همه به نذر خود وفا کردند و روزه گرفتند، اما برای افطار چیزی در خانه نبود. علی علیه السلام نزد یکی از همسایگان یهودی اش که پشمباف بود و شمعون نام داشت رفت و گفت: آیا حاضری دختر محمد مقداری پشم برای تو بریسد و تو در برابرش کمی جو بدهی؟ شمعون گفت: بله. و به او کمی پشم داد. فاطمه علیهاسلام یکسوم آن پشم را ریسید و یک صاع جو از شمعون گرفت. آن را آرد کرد و با آن پنج قرص نان پخت؛ برای هر نفر یک قرص نان. علی علیه السلام نماز مغرب را با پیامبر خدا گزارد و به منزل آمد. سفره را گستردند و هر پنج نفر سر سفره نشستند. هنگامی که امیرالمومنین اولین تکه را کند، ناگاه مسکینی در خانه را زد و گفت: السلام علیکم یا اهل بیت محمد. من مسلمان مسکینی هستم. از آنچه میخورید به من بخورانید. خداوند از نعمتهای بهشت به شما بدهد!» همه اهل خانه هر پنج قرص نان را به مسکین دادند، شب را گرسنه خوابیدند و چیزی جز آب نخوردند.
فردای آن روز را نیز روزه گرفتند. فاطمه سلام الله علیها یک سوم دیگر از پشم را ریسید و یک صاع دیگر از جو را آرد کرد و پنج قرص نان پخت. بعد از نماز مغرب، همین که سر سفره نشستند، یتیمی به در خانه آمد و گفت:
السلام علیکم اهل بیت محمد. من یتیمی مسلمان هستم. از آنچه میخورید به من نیز بدهید. خداوند شما را از نعمت های بهشتی اطعام کند.همه اهل خانه، آن شب را نیز گرسنه سپری کردند و چیزی جز آب نخوردند.
فردا نیز همین اتفاق تکرار شد و این بار اسیری از مشرکین به در خانه آمد و گفت: السلام علیکم یا اهل بیت محمد ما را اسیر می کنید و به بند می کشید، اما به ما غذا نمیدهید؟ آن شب نیز همه نانهای خود را به اسیر دادند و با آب افطار کردند و گرسنه خوابیدند. فردای آن روز علی، حسن و حسین را نزد رسول خدا برد. آنها از فرط گرسنگی مانند جوجه به خود می لرزیدند. پیامبر با دیدن آنان فرمود:« ای اباالحسن، حالت شما مرا سخت ناراحت می کند. نزد دخترم فاطمه برویم.»نزد فاطمه رفتند و دیدند او در محراب خود، از گرسنگی دچار ضعف شدیدی شده و چشمانش گود افتاده است. پیامبر او را به سینه چسباند و گفت: « به خدا پناه میبرم. شما سه روز است که گرسنهاید!» جبرئیل نازل شد و گفت: « ای محمد، آنچه را خداوند برای تو در باره اهل بیت مهیا ساخته است، بگیر.» پیامبر فرمود: چیست؟جبرئیل آیات آغازین سورهی « هل اتی » را قرائت کرد تا رسید به آیه «انّ هذا کان لکم جزاء و کان سعیکم مشکورا.» در روایتی دیگر از امام باقر علیه السلام آمده است که جبرئیل در روز چهارم با ظرفی پر از گوشت فرود آمد. اهل بیت از آن خوردند تا سیر شدند ، ولی چیزی از غذا کاسته نشد. حسین علیه السلام با مقداری از آن غذا از خانه خارج شد. زنی یهودی به او گفت: شما که همیشه در گرسنگی به سر می برید این غذا از کجاست؟ مقداری از آن به من بده. حسین علیه السلام دست خود را دراز کرد که غذا را به او بدهد اما جبرئیل فرود آمد و غذا را از دست حسین گرفت و به سوی آسمان برد. پیامبر خدا فرمود: اگر حسین نخواسته بود از این غذا به آن زن بدهد، این ظرف غذا تا روز قیامت نزد اهل بیتم باقی بود؛ از آن میخوردند و هیچگاه چیزی از آن کم نمی شد.
منابع: بحارالانوار، ج 35، ص 237، حدیث 1 و ص 241، حدیث 2 - امالی صدوق، ص 155 و مناقب، ج 2، ص 124.
تاریخ انتشار: پنجشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۴